طراحی کسبوکار رشتهای به نسبت جدید است. با این وجود کسبوکارهای پیشرو روزبهروز به اهمیت نقش طراح کسبوکار در موفقیت پروژههای خود پی میبرند. اما جدید بودن این رشته چالشهایی را هم به دنبال دارد. این که کسبوکارها باید چه انتظاری از یک طراح کسبوکار داشته باشند و طراحان کسبوکار به چه شکلهایی میتوانند برای سازمانها و مشتریان خود ارزش خلق کنند.
طراحی کسبوکار چیست؟
برای تعریف نقش طراحان کسبوکار لازم است بار دیگر نگاهی به تعریف طراحی کسبوکار داشته باشیم. طراحی کسبوکار رشتهایست که از تقاطع کسبوکار و دیزاین شکل گرفته است. این رشته به وجود آمد تا پاسخگوی رشد روزافزون کاربرد روشهای دیزاین در دنیای کسبوکار باشد. ماهیت مبهم و در حال تکامل طراحی کسبوکار کار را به جایی رسانده که حتی خود طراحان کسبوکار نیز بر سر تعریفی جامع از آن توافق ندارند. تعریفهای زیادی از طراحی کسبوکار ارایه شده ولی بیشتر آنها محدود، گسترده و یا به کلی غلطاند. این تعاریف به شخصی که میخواهد تازه وارد دنیای طراحی کسبوکار شود کمکی نمیکنند. اما بهترین تعریف برای طراحی کسبوکار را میتوان به این شکل بیان کرد:
طراحی کسبوکار فعالیتی است که با استفاده از روشهای دیزاین، ذهنیت دیزاین و ابزارهای کسبوکار، چالشهای کسبوکار را حل میکند.
طراح کسبوکار کیست؟
اگر به تعریف طراحی کسبکار استناد کنیم، طراح کسبوکار شخصیست که با استفاده از روشهای دیزاین، ذهنیت دیزاین و ابزارهای کسبوکار، برای چالشهایی که کسبوکارها با آنها مواجه هستند راهکار پیدا میکند.
طراح کسبوکار آشنایی کلی نسبت به کلیت کسبوکار دارد و به نوعی میتوان او را یک جنرالیست دانست. در واقع حضور طراح کسبوکار در کنار سایر متخصصان است که میتواند بیشترین کارایی را داشته باشد.
نقش طراح کسبوکار چیست؟
بدین ترتیب نقش طراح کسبوکار در پروژهها را میتوان در این سه دسته خلاصه کرد:
- چارچوببندی و هدایت فرایند دیزاین با استفاده از لنز کسبوکار برای اطمینان از حل موثر چالشهای کسبوکار
- تبدیل راهکارهای دیزاین به ارزش و اثرگذاری بر ذینفعان کسبوکار از طریق گفتگو به زبانی که برای آنها آشنا باشد
- اعمال روشهای طراحی انسانمحور برای تقویت کسبوکار و خلق محصولات و خدماتی که ماندنی هستند
طراحان کسبوکار باید دید کسبوکار را به پروژههای دیزاین اضافه کنند. در حالی که سایر دیزاینرها مشغول کار روی جریان کاربر، تجربه کاربر، زیبایی و امکاناتاند، طراحان کسبوکار چارچوب استراتزیک پروژه را مشخص میکنند.
برای نمونه، اگر تیم مشغول کار بر روی اصلاح محصول یک مشتری است، طراح کسبوکار باید استراتژی کسبوکار آن مشتری را درک کند، وضعیت صنعت را بشناسد، بزرگترین هزینهها را شناسایی و استراتژی رقبا را تحلیل کند.
از سوی دیگر طراحان کسبوکار پل ارتباطی بین تلاشهای مرسوم دیزاین (وایرفریم، اسکیس محصول، طراحی برند و …) و ذینفعان کسبوکار و مشتریان هستند. برای برقراری این پل ارتباطی بهتر است تصمیمهای دیزاین با منطق کسبوکار همراه شوند. به عنوان نمونه برای توجیه مشتری برای سرمایهگذاری در یک ویژگی خاص محصول میتوان نتایج تحلیل رقبا را ارایه داد و بیان کرد که چرا دیگران نمیتوانند به سادگی این ویژگی را کپی کنند و به این ترتیب میتوانیم مزیت رقابتی پایداری داشته باشیم.
در نهایت، طراحان کسبوکار علاوه بر موارد قبلی، خروجیهای مختص طراحی کسبوکار هم ارایه میکنند. این خروجی میتواند شامل استراتژی جدید کسبوکار، مدل جدید کسبوکار، بهینهسازی فرایند، سیاست قیمتگذاری و استراتژی ورود به بازار شود. اینها ملموسترین بخش از فعالیتهای یک طراح کسبوکارند و میتوانید آنها را در پورتفولیوی خود به نمایش بگذارید.
منابع
- d.MBA. The Ultimate Business Design Guide