فرایند طراحی کسبوکار تکیهٔ زیادی بر ذهنیت دیزاین دارد و توجه به روشها و ابزارها به تنهایی ضامن موفقیت پروژههای این چنین نیست. برای ورود به این دنیا و فعالیت به عنوان طراحی کسبوکار باید ۶ ذهنیت طراحی کسبوکار را در خود پرورش دهید.
۱. کار طراحان کسبوکار با مشتریان و ذینفعان شروع میشود
طراحان کسبوکار بهجای انجام تحقیقات رقبا و بررسی سایر محدودیتهای اجباری، در ابتدای کار خود از صحبت با مشتریان و ذینفعان مربوطه شروع میکنند. آنها برای اینکار به روشهای انجام مصاحبه با مشتریها یا ذینفعان و همچنین استفاده از نمونههای اولیهای که بینشهای لازم برای دستیابی به نمونههای نهایی را سبب میشوند، مسلط هستند.
۲. طراحان کسبوکار بدون هیچ محدودیتی فکر میکنند
در گذشته برای حل مشکلات کسبوکارها، ابتدا محتملترین سناریوها شناسایی شده و سپس راهحلهای غیرقابل اجرا حذف میشدند. اما اکنون طراحان کسبوکار از شیوههای نوین استقبال میکنند. آنها نمونههای اولیه را با هدف کشف ایدههای جدید و برانگیختن واکنش مخاطب ایجاد میکنند. به عنوان مثال، هنگام طراحی یک مدل کسبوکار جدید، یک طراح کسبوکار سعی میکند تا عناصری را که روی کاغذ منطقی نیستند ترکیب کرده و مفهوم جدیدی ایجاد کند.
۳. طراحان کسبوکار برای کشف و آموختن بیشتر، نمونهٔ اولیه ایجاد میکنند
طراحان کسبوکار نمونههای اولیه را نه تنها برای اثبات اعتبار آنها بلکه برای یادگیری بیشتر ایجاد میکنند. به عبارت دیگر محصولات و خدماتی که ارایه میشوند برای آزمایش مدلهای کسبوکار ایجاد شدهاند. برای مثال زمانیکه یک درگاه آزمایشی پرداخت ایجاد میکنیم به دنبال سنجش تمایل مخاطب به پرداخت و ارزشمندی آن چه ارایه دادهایم، هستیم. به همین دلیل طراحان کسبوکار همواره درحال طراحی فرآیندها و نمونههای جدیدی هستند که آنها را با گروههای کوچکی از مخاطبین و در یک بازهٔ زمانی کوتاه آزمایش میکنند. تنوع این نمونههای اولیه نامحدود است.
۴. طراحان کسبوکار دادههای کمی و کیفی را تلفیق میکنند
کسانی که در مراکز آموزش کسبوکار با رویکرد سنتی دوره دیدهاند معتقدند که اکثر مشکلاتی که در کار با آنها مواجه میشویم از طریق انجام تحقیقات ثانویه و به کمک دادههای کمی موجود در گزارشهای سالانه، نمونههای تجاری، گزارشهای معمول و غیره حل میشوند. اما طراحان کسبوکار به دادههای کیفی پراکنده که عمدتاً از نظر آماری ارزشی ندارند نیز اهمیت میدهند. از این رو زمانی که دادههای کیفی با برخی از دادههای سطح کلان (مانند اندازهٔ صنعت، بازار هدف و غیره) درهم میآمیزند، با استفاده از استدلال ربایشی فرضیههای بسیار درستی ایجاد مینمایند.
۵. طراحان کسبوکار اطلاعات کم را نیز ارزشمند میشمارند
با وجود آنکه پس از انجام ده مصاحبه، از نظر آماری نتیجهٔ قابل توجهی به دست نمیآید اما طراحان کسبوکار همین میزان کم از اطلاعات را نیروی محرکه برای ایجاد اولین فرضیهها، نمونههای اولیه و آزمایشها میدانند.
۶. طراحان کسبوکار افکار خود را به تصویر میکشند
نوبت به آخرین ذهنیت طراحی کسبوکار میرسد. با وجود آنکه مرگ و زندگی طراحان کسبوکار به اطلاعاتی که در نرمافزارهای صفحات گسترده دارند وابسته نیست اما بسیار تمایل دارند دادههای کسبوکار را به ابزارهای دیداری تبدیل کنند. این ابزار برای یافتن الگوها، کشف پیوند بین آموختهها، ایجاد آزمایشها و نمونهسازی ایدههایشان به آنها کمک میکند. به عنوان مثال، هنگام انجام تحقیقات رقبا، یک تحلیلگر کسبوکار تمام اطلاعات را به صورت منظم و دقیق در یک نرمافزار صفحه گسترده ثبت مینماید. گاهی نیز طراحان کسبوکار ممکن است به دنبال دادههای به ظاهر جدا از هم باشند. به همین دلیل به سراغ ترسیم نمودارها، گرافها و مدل کسبوکار سایر شرکتها میروند تا استراتژی آنها را به تصویر بکشند. در پایان نیز اطلاعات را روی تخته سفید میآورند و به دنبال الگوهای غیر معمول میگردند.
منابع
- d.MBA. The Ultimate Business Design Guide.